نوشته شده توسط : ADMIN


بازم دارم بچه میشم مثل قدیمای قدیم


مثل همون روزی که ما به این محله اومدیم


دوره ی هف سنگ سه قاپ دوره ی شوت یه ضرب و گل


رقص عزیز تیله ها طلوع هف رنگ یه پل


آخ ! اگه تو مونده بودی دنیا یه جور دیگه بود


کوچه به اون قشنگی که همین ترانه میگه بود


تنهاتر از همیشه ام به تو نمیشه راس نگفت


نمیشه این حقیقت رو راحت و بی هراس نگفت


تنها تر از همیشه ام از نفس افتاده ترین


بچه ی بچه ام هنوز ساده ترین ساده ترین


آخ ! اگه تو مونده بودی دنیا یه جور دیگه بود


کوچه به اون قشنگی که همین ترانه میگه بود


رفتی و بی تو کوچه اون کوچه ی آشنا نشد


بی تو محلمون پر از صدای بچه ها نشد


نها منم که کوچه رو مثل قدیما دوس دارم


منم که چارشنبه سوری فشفشه بیرون میارم


آخ ! اگه تو مونده بودی دنیا یه جور دیگه بود


کوچه به اون قشنگی که همین ترانه میگه بود





:: بازدید از این مطلب : 586
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : | نظرات ()
نوشته شده توسط : ADMIN



پنداشتی


چونکوه کوه خاموش دمسردم ؟


بی درد سنگ ساکت بی دردم ؟


نی


قله ام


بلندترین


قله غرور


اینک درون سینه من التهابهاست


هرگز گمان مبر


شد خاطرات تلخ فراموشم


هرچند


نستوه کوه ساکت و سردم لیک


آتشفشان مرده خاموشم




:: بازدید از این مطلب : 631
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : | نظرات ()
نوشته شده توسط : ADMIN



سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت


سرها در گریبان است


کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را


نگه جز پیش پا را دید ، نتواند


که ره تاریک و


لغزان است


وگر دست محبت سوی کسی یازی


به اکراه آورد دست از بغل بیرون


که سرما سخت سوزان است


نفس ، کز گرمگاه سینه می آید برون ، ابری شود تاریک


چو دیدار ایستد در پیش چشمانت


نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم


ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟


مسیحای


جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین


هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی


دمت گرم و سرت خوش باد


سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای


منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم


منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور


منم ، دشنام پس آفرینش ، نغمه ی ناجور


نه از رومم ، نه از زنگم ، همان


بیرنگ بیرنگم


بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم


حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد


تگرگی نیست ، مرگی نیست


صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است


من امشب آمدستم وام بگزارم


حسابت را کنار جام بگذارم


چه می گویی که بیگه شد ، سحر شد ،


بامداد آمد ؟


فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست


حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی سرد زمستان است


و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده


به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است


حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یکسان است


سلامت


را نمی خواهند پاسخ گفت


هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان


نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین


درختان اسکلتهای بلور آجین


زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه


غبار آلوده مهر و ماه


زمستان است





:: بازدید از این مطلب : 396
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : | نظرات ()