نوشته شده توسط : ADMIN



:: موضوعات مرتبط: مجله , ,
:: بازدید از این مطلب : 694
|
امتیاز مطلب : 108
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25
تاریخ انتشار : | نظرات ()
نوشته شده توسط : ADMIN


:: بازدید از این مطلب : 185
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : | نظرات ()
نوشته شده توسط : ADMIN
خوابم می اید
 خوابم می اید اما
 باید دوباره تمام کتاب کوکب را دوره کنم
 بی گلایه وگریه که نمی توان
 به دیدار دیار دور رؤیا رفت
 باید به رکعت سکوت و صدای کبوتر فرو شوم
 باید به پنجره ی باز و پرواز پوک پر بیندیشم
 به جریمه های نانوشته ی جمعه های کودکی
 به گلوی گرفته و گریه ی گیتار
 به طنین ترانه و طبل تندر
باید به حقارت ابرها بیندیشم
 به بیم بارش باران
به سرود ساکت اشک
خوابم می اید اما
 باید به اندازه ی گریه یی کوتاه هم که شده
 به تو بیندیشم
 شاید نگاه گرم تو
 در لابه لای این همه رویا
 یا در خیال این همه خمیازه گم شده باشد
 چه کنم ؟ زیبا جان
 باید بیابمت
به این گریه های گاله به گاه بالش و بستر
 خو کرده ام دیگر



:: بازدید از این مطلب : 571
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : | نظرات ()
نوشته شده توسط : ADMIN

 آب و ماه

شب از سماجت گرما
 تن از حرارت می
لب از شکایت یکریز تشنگی پر بود
میان تاریکی
 نسیم گرمی با من نفس نفس می زد
 و هردو با هم دنبال آب میگشتیم
و در سیاهی سیال خلوت دهلیز
نهیب ظلمت ما را دوباره پس می زد
هجوم باد دری را به سمت مطبخ بست
و هرم وحشت ما رابه سوی ایوان راند
 میان ایوان چشمم به آب و ماه افتاد
که آب جان را پیغام زندگی می داد
 و ماه شب را از روی شهر می تاراند
به روی خوب تو می نوشم ای شکفته به مهر
چون روزنی به رهایی همیشه روشن باش
سیاهکاران را هان ای سپید سار بلند
چون تیغ صبح به هر جا همیشه دشمن باش



:: بازدید از این مطلب : 590
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : | نظرات ()
نوشته شده توسط : ADMIN

تمنای گناه

خزد لرزان ، درون بستر من
 ز شرمی خفته می گوید که : - بفشار
چنان بفشار بر خود پیکرم را
 که بشکوفد هوس های گنه بار

به دندان گیر و شادی بخش و می نوش
 ز خون این لبان بوسه گیرم .
ببین از گونه سرخم بریزد ،
شرار خواهش آرای ضمیرم .

درنگی کن در آغوشم که امشب
 فروزانست بزم عشق دیرین
 نمی خوابیم و می نوشیم تا صبح
ز جام بوسه ها ، بس راز شیرین

چنان گنجد در آغوشم که هر دم
بیندیشم که او غرقست در من
 و یا در حلقه ی بازو ، اثیریست
به جای پیکر عریان یک زن .

اتاقی هست و ما و خلوت و می
صدای بوسه ها ، آهنگ دل ها.
 نمی رقصد بدین آهنگ تبدار
 به جز رقاصه ی مست تمنا ....

چو بشکوفد گل زرین خورشید
 مرا خواند بدان چشم فسونگر
 گشاید بازوان گوید که - : باز آ
 گنه شیرین بود ... یک بار دیگر !

 



:: بازدید از این مطلب : 611
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : | نظرات ()
نوشته شده توسط : ADMIN

 



:: موضوعات مرتبط: مجله , عکس , شعر , نثر , ,
:: بازدید از این مطلب : 658
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : | نظرات ()
نوشته شده توسط : ADMIN

 از روی پلک شب

شب سرشاری بود
رود از پای صنوبرها تا فراتر می رفت
دره مهتاب اندود و چنان روشن کوه که خدا پیدا بود
 در بلندی ها ما
 دورها گم سطح ها شسته و نگاه از همه شب نازک تر
 دست هایت ساقه سبز پیامی را میداد به من
و سفالینه انس با نفسهایت آهسته ترک می خورد
 و تپش هامان می ریخت به سنگ
از شرابی دیرین شن تابستان در رگ ها
و لعاب مهتاب روی رفتارت
تو شگرف تورها و برازنده خاک
فرصت سبز حیات به هوای خنک کوهستان می پیوست
سایه ها بر می گشت
 و هنوز در سر راه نسیم
پونه هایی که تکان می خورد
جنبه هایی که به هم می ریخت


:: بازدید از این مطلب : 615
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : | نظرات ()
نوشته شده توسط : ADMIN



:: بازدید از این مطلب : 393
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : | نظرات ()